حتما براتون پیش آمده که صبح یک روز تعطیل از خواب بلند بشید و دوست داشته باشید یک کار متفاوت ولی جذاب و هیجان انگیز انجام بدید. حالا اگه این روز یکی از روزهای عید نوروز هم باشه دیگه عجیبتر. امروز براتون یه پیشنهاد خیلی خیلی ویژه دارم. قطعا روزی را انتخاب کنید که فرداش تعطیل باشید و خوب استراحت کنید. نه قراره راه برید نه قراره بدویید. فقط باید بشینید و لذت ببرید. اگر این روز، در بهار یا اوایل تابستان باشد، چشم هاتون بیشترین لذت را از طبیعت میبره. به نظر من هم این سفر رو دسته جمعی نهایتا با ۶ نفر برید که بیشتر به شما خوش میگذره. در ادامه میخواهم براتون سفرنامه سفر به سوادکوه رو تعریف کنم و تجربیات را در اختیارتون بزارم که اگر خواستید به این سفر برید بدونید میتونید چه کارهایی انجام بدید.
۲۲ فرودین بود که شبش یکی از دوستامون زنگ زد و به ما پیشنهاد داد که فردای اون روز صبح زود با قطار بریم ساری و بعد از رسیدن به ساری با قطار برگردیم مجدد به تهران. بین رفت و برگشت حدود ۴ ساعت وقت داشتیم تا داخل ساری بگردیم. اول کمی سرد بودیم و برامون جذاب نبود چون مسیر بسیار زیاد و خسته کننده بود. ولی بعدا با اصرار دوستمون محمد قبول کردیم. البته ناگفته نماند که پول قطار رو خودش داده بود.
صبح روز ۲۳ فرودین ساعت ۵ صبح از خونه را افتادیم و ساعت ۶ ایستگاه راهآهن بودیم. ماشین رو داخل یک پارکینگ با ۲ دقیقه فاصله پارک کردیم، قفل زدیم و سوئیچ رو هم به متصدی پارکینگ ندایدم. پیشنهاد میکنم که با توجه به شلوغی پارکینگ حتما شده یک جایی کنار دیوار یا ... پیدا کنید که سوئیچ رو تحویل ندید. بعد از کمی معطلی و انتظار در ایستگاه ساعت ۷ از گیت رد شدیم و سوار قطار تهران ساری شدیم. قطار تهران ساری یک قطار قدیمی و کم آپشنه و لوکس نیست. این رو گفتم که بدونید قرار نیست یا یک قطار درجه یک سفر کنید. انتخاب ما یک واگن ۶ نفره دربست بود. حتما به شما پیشنهاد میکنم حتی اگر قراره دو نفره به این سفر برید یک واگن ۴ یا ۶ نفره بگیرید که فرد غریبه همسفرتون نباشه. چرا که باید صندلی رو تخت کنید و در این صورت شما هم بجای نشتن باید بخوابید. قطار ساعت ۸ از ایستگاه راه افتاد. برای من که فقط دوبار سوار قطار بودم و تجربه اولم خیلی بچه بودم حرکت قطار خیلی جذاب و هیجان انگیز بود. تقریبا یک ساعت و رب بعد یعنی ساعت ۹:۱۵ دقیقه رسیدم به گرمسار و کوههای سرخ گرمسار یا کوه اژها گرمسار جلو چشمامون پدیدار شد. این کوهها حدود ۱ ساعت کنار قطار با ما همراه بودن و ماهم کلی باهشون عکس گرفتیم. در این حین داشتیم با نرمافزار ویز سرعت قطار رو میدیدیم. سرعت قطار تقریبا بین ۹۰ تا ۱۲۵ کیلومتر بر ساعت متغییر بود. بعد از گرم سار به تریتب از ایستگاه بنکوه، کبوتردره، سیمین دشت، زرین دشت، مهاباد، فیروزکوه، گدوک، دوگل، ورسک، سرخ آباد و سواد کوه رد شدیم.
جالب بود که در ایستگاه فیروزکوه توقف کمی طولانی تر بود. چرا که یک لوکوموتیو دیگه به جلو لوکوموتیو اولی وصل شد تا در گردنههای گدوک و ورسک که شیب تند و سربالایی زیادی داره با توان بالاتر یعنی با دو موتور قطار به حکرت خودش ادامه بده. در این حین شما هم کمی فرصت دارید تا با قطار عکس بگیرید و خستگی در کنید.
کل مسیر تا رسیدن به ایستگاه آخر ۸ ساعت زمان میبره، یعنی اگر ساعت ۸ صبح از تهران شروع به حرکت کنید ساعت ۴ بعد ازظهر به سواد کوه میرسید. داخل مسیر هم با خودمون ناهار و شام برده بودیم و پیشنهاد میکنم شما هم اینکار رو انجام بدید چون اگر ناهار و شام بخواهید باید جلوتر بگید و ازتون سوال میپرسند. تا جایی که من دیدم کیفیت غذاهای داخل قطار خوب نیست. چون زمانی که از شما سفارش میگیرند، به ایسگاههای جلو تر اطلاع میدن و از اونها غذا را تهیه میکنند.
به شدت به شما پیشنهاد میکنم که به هیچ وجه در زمان رفت نخوابید و از روشنایی روز استفاده کنید. و کلی فیلم و عکس بگیرید. وقت برای خوابیدن همیشه هست. پس یادتون نره در سفر با قطار تهران ساری هنگام رفت نخوابید.
اگر میخواهید بدونید که کی روی پل ورسک میرسید باید بهتون بگم که حدود ساعت ۱۲ و نیم از ورسک رد میشید. برای دیدن پل ورسک یادتون نره باید سمت چپ قطار باستید و داخل واگن نباشید. اگر میخواهید لحظه رسیدن به پل ورسک رو ببینید پیشنهاد میکنم ویدئو سفر به پل ورسک با قطار رو از فیل خاکستری از دست ندید.
https://youtu.be/hQkF0fdwYaI?si=jQ2LXjUEw-atdWEG
فکر میکنی سفر با قطار به پل ورسک تموم شده. نه اصلا. تازه نصف مسیر طی شده.
بعد از رسیدن به سوادکوه توی یک پارک که ده دقیقه تا ایستگاه فاصله داشت رفتیم. بر خلاف تهران که راه آهن در محلههای پایین تهران هست، ایستگاه راهآهن در ساری در محلههای بالا قرار داره. به اصطلاح بالا شهره ساریه. ساری مرکز استان مازندرانه. کمی توی پارک نشستیم و کمی خوراکی خوردیم. که به مزاج برخی از افراد حاضر در پارک که به ظاهر مذهبی هم بودن اصلا خوش نیومد چراکه ماهرمضان بود و درکی از این نداشتن که ما مسافر هستیم. ولی ما به کارمون ادامه دادیم. بعدش چون زمان زیاد داشتیم تصمیم گرفتیم با اسنپ بریم لب دریا. از ایستگاه تا لب دریا ۳۵ دقیقه فاصله بود. ولی به لطف دو تا رانندهای که برای ما اومدن ما ۲۵ دقیقهای به دریا رسیدم. فرمول یک رو اونجا تجربه کردیم. کنار دریا نشتیم، جاتون خالی کلی عکس گرفتیم، چایی خوردیم و آب بازی کردیم. و دوباره با همون دوتا راننده برگشتیم تا به قطار برگشت برسیم. هوا داشت تاریک میشد که سوار قطار شدیم و تو تاریکی شب مسیر رو به سمت تهران ادامه دادیم. اینجای مسیر ۸ ساعت فرصت داشتیم تا بخوابیم و کمی استراحت کنیم. حدود ساعت ۲ شب بود که رسیدیم ایستگاه راه آهن تهران و سوار ماشینا شدیم و برگشتیم به خونهّا و یه دل سیر تا فرداش ساعت ۲ ظهر خوابیدم.