سفر به دشت هویچ یا دشت گرچال
سفر به دشت هویج یا دشت گرچال، از جاهای دیدنی اطراف تهرانه و نزدیک به روستای افجه است. این روستا در ارتفاع 2400 متری قرار داره. دشت هویج برخلاف اسمش دیگه هیچ هویجی نداره. در گذشته این دشت جایی برای کشت هویج بوده. مردم محلی این منطقه اسم دشت را گرچال یا گیاه چال هم صدا میکنند. چراکه در زبان فارسی «گر» به معنی آتش و «چال» به معنی جایگاه است. به خاطر نارنجی پوش شدن دشت (در زمان برداشت) آن را به چاهی آتشین یا چاهی از آتش تشبیه کردند. علت این نام گذاری گرم تر بودن این دشت نسبت به قلههای پیرامون بود. قله هایی مثل مهرچال، ساکا، ریزان، پرسون و آتش کوه از جمله قلههایی هستند که در اطراف این دشت قرار دارند و کوهنوردان میتونند به این قله ها صعود کنند.
مکان های دیدنی دشت هویج:
آبشار پسچوبک (پسکوهک)، دشت سبوستان، آبشار موآب، حمام صفوی، سقاخانه حضرت اباالفضل، قلعه ساکا، قصر ناصری (منتظر معرفی جزئيات و ویدئو دسترسی مسیر به این مکانها از ما باشید)
پوشش گیاهی و جانوری:
در این منطقه نزدیک به ۶۰۰ نوع گونه گیاهی مثل چنار، بادام وحشی، گیلاس، آدرس، سماق، خاکشیر، گردو، قارچ و... وجود به علت شرایط مطلوب و مناسب حدود 31 گونه پستاندار مانند میش، بز، پلنگ، گراز، خرس قهوهای، کفتار، شغال، گرگ، روباه و... وجود داره.
به جز پستانداران نزدیک به 105 نوع پرنده از جمله شاهین، عقاب، سهره، بلدرچين، بلبل، کبک دارخزک و خزندگان چون لاکپشت، قفقازی و افعی زندگی میکنند.
مشخصات کلی سفر:
۱- شهر مبدا: تهران
۲- فاصله تا شهر تهران: 25 کلیومتر کمتر از یک ساعت
۳- دسترسی مسیر دقیق: تهران، گردنه قوچک، بعداز پمپ بنزین لواسان، میدان بسیج، ادامه مسیر از پشت میدان روبه بالا، رکت به سمت روستای افجه، بعد از میدان شهدای افجه (مجسمه داره)، به دوراهی آبشار برگ جهان و یک گیت میرسید. و ماشین رو همونجا پارک کنید. و از پیاده از مسیری که گیت یا نگهبانی گذاشته شده ادامه بدید.
۴- تاریخ برگزاری: 25/6/1041
۵- مهلت اطلاع همراهی: تا ۲۴ ساعت قبل از سفر (گذشته)
۶- ساعت برگزاری: 6 صبح الی 12 نیم ظهر
۷- مدت برنامه: یک روزه
۸- قرار ملاقات افراد: گردنه قوچک
۹- ظرفیت سفر: نا محدود
۱۰- غذا و خوراکی: یک وعده صبحانه به همراه نون کافی و چای
۱۱- مکملهای غذایی: نمک، فلفل، شکر، لیمو
۱۲- وسیله نقلیه: هر فرد با ماشین شخصی
۱۳- لباس: بلوز و شلوار تابستانی، عینک آفتابی، کلاه آفتابی، پلار نازک جهت اطمینان
۱۴- تجهیزات: کوله 20 لیتری، کفش مناسب، پیکنیک کوچک، کتری، ظرف غذا، قاشق، چاقو، چنگال، ماهیتابه (در صورت داشتن غذاهای گرم کردنی)، آب (یک لیتر)، باتوم کوهنوردی (هر فرد دو عدد)، زیر انداز شخصی، ساعت، پاور بانک، لوازم بهداشتی شخصی.
۱۵- سرپرست و گرداننده: مسعود کاظمیپور
۱۶- وضعیت آب و هوای منطقه در زمان برگزاری: شرایط جوی متعادل و گرم
۱۷ وضعیت آب و هوای منطقه الان: صب تا شب بارش برف
۱۸- سایتهای پیشنهادی و معتبر برای مشاهده دقیق تر آب و هوای منطقه در لحظه:
https://www.mountain-forecast.com/peaks/Rizan/forecasts/3550
https://havakouh.com/rizan/2500
(این موقعیت برای قله ریزان نزدیک ترین قله به دشت هویج از ارتفاع نزدیک به دشت هویچ است. یعنی در ارتفاع 2500 متری)
۱۹- موقعیت مکانی:
https://goo.gl/maps/iydXu6vG4G8iZwTs6
۲۰- امکان سفر و صعود انفرادی: دارد
۲۱- هزینه سفر: این سفر هزینهای به همراه نداشت
تجربیات سفر:
ساعت 4 صبحه. امیرعلی و زنگ ساعت با همکاری همدیگه دارن سعی میکنن که منو (فاطمه) از خواب نازم بیدار کنن، ولی واقعا دلم میخواد بازم بخوابم. بعد از بیدار شدن تا چند دقیقه مثل قاتلا دارم به امیرعلی نگا میکنم. برای بار هزار و یکم به امیرعلی میگم عزیز من، کوهنوردی ورزش ما نیست، ورزش ما بولینگه. اونم بعد از ساعت 10! امیرم با یه لبخند میگه بسه بسه پاشو تنبلی پیشه نکن همیشه همینو میگی! البته درست میگه، چون همیشه از خواب بیدار شدن واسم سخته ولی بعدش که دست و رومو آب میزنم اوکی میشم و سریع آماده میشم که بزنیم به دل کوه.
امروز 25 شهریور 1401 بلاخره از خونه زدیم بیرون و رفتیم دنبال خاله امیرعلی. چون قرار بود باهامون بیاد. هوا حسابی خنکه و موقعی که باد به صورتم میخوره واقعا سرحال میشم. ساعت 6 رسیدیم گردنه قوچک. عمو امیرعلی با پسرش منتظر ما بودن (همیشه به موقع میرسن بدون 1 ثانیه تأخیر).
منتظر موندیم تا بقیه بچههام بیان که حدودا نیم ساعت بعد رسیدن. آخه مسیرشون دور بود، از کرج میاومدن. همه جم شدیم و حرکت کردیم و بلاخره بعد تقریبا 40 دقیقه رسیدیم به ورودی روستا و ماشین ها رو پارک کردیم و پیاده روی آغاز شد. از همون اول راهمون شیب زیادی داشت و خیلی خشک و خاکی بود که بخاطر فصلی بود که ما رفته بودیم و فکر میکنم اگر بهار میرفتیم منظره خیلی قشنگ تری داشتیم (یه بارم بهار میریم).
آفتاب بلاخره خودشو نشون داد و هوا داشت یواش یواش گرم میشد. سربالاییهای سخت و خسته کنندهای داشت. به وسطای راه که رسیدم دیگه نمیتونستم برم بالا و واقعا بریده بودم، از گرما داشتم هلاک میشدم. همش وایمیستادم و از گروه عقب میموندم. یه لحظه آقامسعود (عمو امیرعلی) اومد کوله منو وزن کرد و تازه اونجا بود که متوجه شدم به خاطر سنگینی کولم و لباسی که پوشیده بودم نمیتونستم حرکت کنم اکسیژن بهم نمیرسیده از بس توی فشار بودم. لباسم رو سبکتر کردم و چندتا از وسایلم رو دادم به فرشته خاله امیرعلی که بذاره توی کولش. به نسبت کولم سبکتر شد و ادامه دادیم تا بالا. حالم تازه جا اومده و انگار دارم نفس میکشم. همگی یه ایست کوچیک کردیم تا نفسی تازه کنیم و چیزی بخوریم و بعد از 2 ساعت رسیدیم به دشت هویج، خیلی بزرگ بود و دور تادورمون فقط کوه بود و دیگر هیچ. همون اول چنتا عکس خوشگل گرفتیم و بعد رفتیم دنبال پیدا کردن جای مناسب برای نشستن.
چنتا گروهم اونجا بودن که انگار از شب قبل اونجا کمپ زده بودن. یه جوی آب کوچولویی پیدا کردیم زیر درخت و کنارش بساطمون رو پهن کردیم. انقد خسته بودم که فقط میخواستم کفشامو در بیارم و دراز بکشم. کفشامو که در آوردم احساس میکردم از پاهام داره دود بلند میشه. نزدیک جایی که ما نشسته بودیم یه کره الاغ بود با مادرش که داشت شیر میخورد و صحنه خیلی بانمکی بود منم عین ندید بدیدا کلی ازشون عکس گرفتم (آخه واقعا تاحالا انقد از نزدیک الاغ ندیده بودم)، این رو هم بگم که ی عالمه گوسفند اونجا بودن که آورده بودنشون برای چرا.
همه جمع شدیم و نشستیم به صبحانه خوردن. واقعا میتونم به جرأت بگم یکی از لذت بخشترین کارها (بعد از خوابیدن) صبحانه خوردن توی دل طبیعته، بخصوص وقتی که کنار گوشت صدای آب باشه. صبحانه با کلی خنده و خاطره خوب تموم شد و بعد از گرفتن کلی عکس خوشگل یادگاری برگشتیم پائین. سفر به دشت هویج با تمام سختیهاش واقعا به دل نشست.
.
حتما از طریق این لینک ویدئو این سفر رو تو یوتوب ببینید.
https://www.youtube.com/watch?v=HOK6JQDcJLo&t=180s
امیرحسین هستم
یه نظرم جالب میشه برای تمامی موارد قسمت جاهای دیدنی دشت هویج که نوشتی تصویر با زیرنویس نام مکان هم داشته باشی